توقف نزدیک به ۵۰۰ کامیون باری و ترانزیتی در تمرچین
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۸۲۱۴
به گزارش خبرگزاری مهر، خضر کاک درویشی در این زمینه با اشاره به اینکه با وجود بارش سنگین برف جاده منتهی به مرز تمرچین مسدود نیست، گفت: علت توقف تعداد زیادی از کامیونهای حامل بار ایرانی در این مرز عدم تأمین خودرو از سوی طرف عراقی برای انتقال کالاهای صادراتی است.
وی ادامه داد: با وجود بارش برف سنگین و کولاک شدید در چند روز گذشته، با تلاش مأموران راهداری این شهرستان مسیر تمرچین - پیرانشهر مسدود نشده اما نبود کامیون عراقی در مرز مهمترین دلیل برای توقف کامیونهای ایرانی در پارکینگهای تمرچین است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درویشی با اشاره به اینکه هم اکنون ۴۵۰ تا ۵۰۰ دستگاه کامیون باری و ترانزیتی ایرانی در جاده دسترسی به این پایانه مرزی و چند پارکینگ متوقف هستند، افزود: با هماهنگی طرف عراقی روز گذشته ۹۸ دستگاه کامیون باری برای دریافت محموله، از عراق به تمرچین اعزام شدند و امروز قرار است این تعداد به ۲ برابر برسد.
فرماندار پیرانشهر اضافه کرد: در صورت تأمین کامیون از سوی طرف عراقی برای بارگیری در مرز تمرچین با توجه به هماهنگیهای انجام شده با گمرک و سایر ارگانهای مستقر در این مرز، بسرعت از تعداد کامیونها و خودروهای ترانزیتی متوقف شده در این مرز کاسته میشود.
کاک درویشی ادامه داد: با توجه به بارش برف سنگین در منطقه «چومان» عراق و مسدود شدن برخی مسیرها در این منطقه، امکان انتقال کامیونها به مرز تمرچین در آن سوی مرز برای انتقال کالا مشکل و با تأخیر زیاد همراه است.
وی تاکید کرد: امسال با تعریض جاده منتهی به تمرچین، اگر خودروهای ترانزیتی و کامیونهای باری هم در یک خط توقف کنند، امکان تردد در این پایانه مرزی وجود دارد.
کاک درویشی، در خصوص صادرات کالا از مرز تمرچین پیرانشهر هم گفت: امسال بیش از ۴۵۰ هزار تن انواع کالا به ارزش ۱۷۵ میلیون دلار از مرز تمرچین این شهرستان به کشورهای مختلف صادر شده است.
فرماندار شهرستان پیرانشهر اضافه کرد: کالاهای صادر شده از مرز تمرچین شامل انواع مصالح ساختمانی، لوله و اتصالات فولادی، میوه و ترهبار و وسایل و لوازم خانگی بوده که از نظر وزنی نیز در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۳۹ درصد افزایش داشته است.
آذربایجانغربی دارای پنج پایانه مرزی شامل بازرگان در ماکو، رازی خوی و سرو ارومیه در مرز ترکیه، «صنم بلاغی» پلدشت در مرز نخجوان و «تمرچین» پیرانشهر در مرز عراق است.
کد خبر 5702461منبع: مهر
کلیدواژه: فرمانداری پیرانشهر مرز تمرچین کامیون دهه فجر ایران استوار بوشهر زلزله خوی آیین اعتکاف کرمانشاه انقلاب اسلامی ایران بارش برف گلستان گرگان اردبیل خطبه های نماز جمعه ایلام همدان مرز تمرچین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۸۲۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهیدی که عراقیها فکر میکردند آدمخوار است!
یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و از دوستان شهید شاهرخ ضرغام تعریف میکند: «شاهرخ در نفوذ به مناطق دشمن معمولاً بدون سلاح میرفت و با سلاح بر میگشت. هیبت عجیبی داشت. قدش بلند و قیافهاش خشن بود. حتی عراقیها از او میترسیدند.
شبها به همراه چند نفر از نیروهایش میان نخلستانها میرفت و مخفی میشد. تردد نیروهای دشمن را زیر نظر داشت. در پایان شب و قبل از بازگشت کار عجیبی میکرد. میگفت: «اسیر گرفتن خوب است؛ اما باید دشمن را ترساند.»
با نیروهایش صورتهای خود را سیاه میکردند. آخر شب به سراغ فرماندهان دشمن میرفتند. آنها را گرفته و بعد قسمتی از لاله گوش آنها را میبریدند و رهایشان میکردند. بعد هم بر میگشتند.
این کار آنها دشمن را به وحشت انداخته بود. سربازان عراقی هر روز فرماندهانی را بین خود میدیدند که لاله گوش آنها بریده شده بود. بیشتر افسران عراقی از حضور در منطقه به خاطرات منشیر و آبادان وحشت داشتند.
شبی با شاهرخ رفتیم برای شناسایی عراقیها. از یکی از روستاها عقب نشینی کرده بودند. صبح زود وارد روستا شدیم. کسی آن جا نبود. وسط روستا یک دستشویی بود. شاهرخ رفت دستشویی.
من کنار دیوار نشسته بودم. یکدفعه دیدم یک سرباز عراقی خیلی بیخیال به سمت ما میآید. سریع پشت دیوار مخفی شدم. نمیتوانستم شاهرخ را صدا کنم.
سرباز عراقی مقابل دستشویی رسید. با تعجب به دستشویی نگاه میکرد. یکدفعه شاهرخ لگدی به در زد. بعد هم فریاد زد و گفت: «وایسا!»
سرباز عراقی از ترس اسلحهاش را روی زمین انداخت و فرار کرد. ما هم به دنبال او دویدیم. شاهرخ کمی جلوتر او را گرفت. سرباز عراقی که خیلی ترسیده بود، داد میزد: «من رو نخور!»
من کمی عربی بلد بودم. جلو رفتم و با تعجب گفتم: «نخور؟ یعنی چی؟»
سرباز گفت: «فرمانده ما عکس این آقا رو به ما نشون داده و گفته اون آدمخواره. فرماندههای ما خیلی ازش میترسند.»
شاهرخ خیلی خندید. بعد از آن اسم گروه چریکی خودش را که شامل ۴۰ نفر مثل خودش بودند، گذاشت «آدمخوارها».»
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی